جدول جو
جدول جو

معنی کوه گندی - جستجوی لغت در جدول جو

کوه گندی
کوهی در شش کیلومتری جنوب خاوری روستایالسان به ارتفاع،، متر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کله گنده
تصویر کله گنده
شخص مقتدر و بانفوذ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکوه مندی
تصویر شکوه مندی
وقار، جلال
فرهنگ فارسی عمید
(کَلْ لَ / لِ گُ دَ / دِ)
در تداول عامه، آنکه سرش بزرگ و گنده باشد. (فرهنگ فارسی معین). آنکه جمجمۀ بزرگ دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، به کنایه، صاحب نفوذ. (فرهنگ فارسی معین). آنکه جاه و مقام بلند دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که از جهتی نسبت به دیگران برتری و تفوق دارد. (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده) ، آنکه ثروت بسیار دارد. متمول. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آدم متعین و متشخص و اعیان منش. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده) ، در این صفت گاهی تحقیر و تمسخر و توهین نیز وجود دارد و به هر حال هرگز خوشبینی نسبت به این طبقات از آن مفهوم نمی شود. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ قَ)
مخروط. صنوبری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به شکل و هیأت کله قند
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ گَ)
عمل و حالت کوچه گرد. محله گردی. (فرهنگ فارسی معین).
- امثال:
یا کوچه گردی می شود یا خانه داری، به سرزنش به زنانی که بسیار به مهمانی و گردش روند، گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
، طوافی، خانه بدوشی. دربدری. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ بَ)
نشان کردن و علامت گذاشتن حد کوچه ها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ شُ دَ)
شکافتن و تراشیدن کوه، گشادن وساختن راهی یا برآوردن صورت و نقشی را:
مرا زین کوه کندن حاصل این بود
نشد کارم میسر مشکل این بود.
نظامی.
به گرد عالم از فرهاد رنجور
حدیث کوه کندن گشت مشهور.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(کَ)
کوهی است به اسفل مکه. خرج النبی صلی اﷲ علیه و سلم منه، کوهی است نزدیک عرفه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکوه مندی
تصویر شکوه مندی
وقار جلال شان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله گنده
تصویر کله گنده
آنکه سرش بزرگ و گنده باشد، صاحب نفوذ: (... از کله گنده های شهر حساب میشود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله قندی
تصویر کله قندی
مخروط، صنوبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوچه گردی
تصویر کوچه گردی
عمل و حالت کوچه گرد محله گردی، طوافی، خانه بدوشی دربدری
فرهنگ لغت هوشیار
شکافتن و تراشیدن کوه، گشادن و ساختن راهی یا بر آوردن صورت و نقشی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله گنده
تصویر کله گنده
((~. گُ دِ))
آن که سرش بزرگ و گنده باشد، صاحب نفوذ
فرهنگ فارسی معین